نمایشگاه تجهیزات پزشکی مادر
بيوفيدبک (Biofeedback) چيست؟ مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
چهارشنبه, 18 آبان 1390 ساعت 12:47

واژه بيوفيدبك يا پسخوراند زيستي عبارت كوتاه‌تري براي مفاهيم فيدبك خارجي سايكوفيزيولوژيك است. اين تكنيك با بكارگيري مفاهيمي از علوم مختلف در دهه 1950 مورد استفاده قرار گرفته و به تدريج رواج يافت و نهايتاً در 1969 به اين نام شناخته شد.

واژه بيوفيدبك يا پسخوراند زيستي عبارت كوتاه‌تري براي مفاهيم فيدبك خارجي سايكوفيزيولوژيك است. اين تكنيك با بكارگيري مفاهيمي از علوم مختلف در دهه 1950 مورد استفاده قرار گرفته و به تدريج رواج يافت و نهايتاً در 1969 به اين نام شناخته شد. ايده‌هاي متعددي از علوم مختلف من‌جمله يافته‌هاي مطالعاتي كه در زمينه شرطي‌سازي دستگاه عصبي خودكار (ANS)[1] ، سايكوفيزيولوژي، رفتار درماني، راهبردهاي كنترل استرس، مهندسي پزشكي و سايبرنتيك انجام يافته به پرورش مدل كاربردي بيوفيدبك و شكل‌گيري آن به شكل امروزي كمك كرده است. اما اصلي‌ترين حوزه تعريف كننده بيوفيدبك، علم سايبرنتيك مي‌باشد كه بطور مستقيم به تعريف پردازش اطلاعات و ارائه فيدبك در سيستم‌هاي گوناگون مي‌پردازد.

طبق يكي از اصول پايه سايبرنتيك، فرد نمي‌تواند تغييري را كنترل نمايد مگر آنكه اطلاعات لازم از آن متغير را دريافت نمايد. اين اطلاعات را فيدبك مي‌نامند. اصل ديگري نيز بيان مي‌دارد كه وجود بيوفيدبك يادگيري را ممكن مي‌سازد. در بيوفيدبك كاربردي، هدف اصلي، بالا بردن آگاهي شخص نسبت به آنچه در بدن و حتي مغزش به وقوع مي‌پيوندد و افزايش قدرت كنترل بر آن است. با ارائه اين تكنيك، افراد فيدبك‌هاي واضح و مستقيمي را از سيستم فيزيولوژي‌شان دريافت مي‌دارند كه به آن‌ها در كنترل عملكرد اين سيستم كمك مي‌نمايد. به عنوان مثال، با استفاده از دستگاه EMG [2]، شخص در مورد فعاليت ماهيچه‌ها و ميزان انقباض آن‌ها آگاهي مي‌يابد و با استفاده از فيدبك عيني كه از دستگاه EMG دريافت مي‌كند، خواهد توانست كنترل بهتري در كاهش، افزايش و تنظيم انقباض عضلاتش داشته باشد. آنچه در روان‌شناسي رفتاري به عنوان شرطي‌سازي كنش‌گر تعريف شده و از اصول اوليه يادگيري دانسته شده است در سايبرنتيك نوعي ارائه فيدبك ناميده مي‌شود. فيدبك‌هايي كه از نتايج مثبت و منفي يك رفتار بدست مي‌آيند مي‌توانند موجود را شرطي‌نموده و يا تغيير رفتار را ايجاد كنند. به همين دليل بسياري از متخصصين به ويژه روان‌شناسان، بيوفيدبك را نوعي يادگيري عاملي مي‌دانند و يا با ديدگاه شناختي آن را به عنوان مدلي از پردازش اطلاعات در سيستم شناختي تعريف مي‌نمايند. علاوه بر تحقيقات انجام شده در علوم اعصاب، رفتار و سايبرنتيك، عوامل فرهنگي نيز در پيدايش و رشد بيوفيدبك بسيار مؤثر بوده‌اند كه از مهم‌ترين آن‌ها به كاربرد روش‌هاي آرام‌سازي بايد اشاره نمود. روش‌هاي مختلف آرام‌سازي عمدتاً ريشه در فرهنگ شرقي داشته و به ويژه در مكاتب يوگا[3] و ذن[4] آموزش داده شده‌اند. يوگي‌ها و اساتيد ذن طي مراقبه‌هاي عميق قادر هستند تغييرات چشمگيري را در فيزيولوژي طبيعي‌شان ايجاد نمايند. از همين رو برخي از متخصصين از بيوفيدبك، كه هدفش داشتن كنترل بيشتر بر تغييرات فيزيولوژي است، به عنوان «يوگاي غرب» يا «ذن الكتريكي» نام مي‌برند. از سويي حوزه مهمي از رفتار درماني به تحقيقات در زمينه استرس و علائم جسمي ايمونولوژيك ناشي از آن اختصاص دارد. در بسياري از سيستم‌هاي كنترل استرس، به ايجاد آگاهي نسبت به علائم ناشي از استرس و در مقابل، وضعيت داشتن آرامش پرداخته مي‌شود. در واقع مدل‌هاي مختلف آرام‌سازي پيش‌رونده و يا خودآموزي آرام‌سازي و يا افزايش تمركز ذهني به ايجاد هماهنگي فيزيولوژيك و افزايش آرامش ذهني مي‌پردازند (Schwartz, E & Andrasik , F, 2002). بيوفيدبك براين نكته تأكيد دارد كه انسان قادر است بطور ارادي بر عملكرد سيستم خودكار چشمي تأثير بگذارد. آنچه بيوفيدبك را از روش‌هاي آرام‌سازي و تمركزي متمايز مي‌سازد و از اجزاي اصلي آن به حساب مي‌آيد استفاده از ابزار و ماشين‌هاي مختلفي است كه به دريافت فيدبك و داشتن درك بهتر و نهايتاً اعمال كنترل بيشتر بر فرايندهايي نظير انقباض عضلات، دماي پوست، ضربان قلب، فشار خون و... كمك مي‌نمايند.


[1] - Autonomic Nervus system
[2] - Electromyogram
[3] - Yoga[4] - Zen

منبع:  http://www.behnanews.com